تو یکی از اینهایی عشقم...



خداوند...

 انگار بعضی ها را ،خیلی با حوصله آفریده!

از عشق ،از محبت،صبر،وفاداری،معرفت به مقدار زیاد در وجودشان گذاشته...

اصلا این بعضی ها انگارصرفا برای خوب شدن حالمان آمده اند... 

نه نقش بازی می کنند  

نه ادا در می آورند. 

وقتی تمام درها به رویت بسته می شود یک نگاهشان کافیست برای روزها آرامشت 

یک حرفشان یک خنده شان کافیست تا غصه از در و دیوار زندگیت پاک شود 

شانه شان را که داشته باشی انگار تمام دنیا را یک جا داری 

بی نهایت تکیه گاهند 

عجیب پناهگاه...

بی توقع به دردت گوش می کنند 

و بی انتها حس خوب می بخشند.  

باور کنید

اینها خیلی با حوصله آفریده شده اند 

فرقی نمی کند 

پدر ،مادر ،همسر،دوست یا...

اگر یکی از اینها را ، کنارتان دارید 

خوشبختید!

قدرش را خیلی بدانید ...

نظرات 4 + ارسال نظر
mahee سه‌شنبه 30 آبان 1396 ساعت 20:10

دل منم آتش جان ولی مصلحت در این بود که ببندمش کلا.
قربون محبتت

کلن؟؟؟؟؟؟؟یعنی موقت نیس؟ بخدا که در مورد زندگیت کنجکاو نیستم دلم برات تنگ میشه تازه نگران هم میشم خب

mahee سه‌شنبه 30 آبان 1396 ساعت 07:54

کاش تعدادشون زیاد بود

ماهیدلم برات تنگ شده که
کجایی اخه
خود تو یکی از اینهایی عزیزم

v جمعه 19 آبان 1396 ساعت 16:36

راز نسیان بشری

« چرا بوجود آمده ام ، برای چه زندگی می کنم و به کجا می روم...؟ »

این صورت مسئله کل حیات و ھستی انسان است و بمیزانی که صورت این مسئله بفراموشی می رود و

آدمی به ورطه نسیان و غفلت ھا و تاریکی می افتد و ھمه مسائل دیگر زندگیش بی معنا میگردد و این

ھمان معنای گمشدگی می باشد . ھمه امراض ویژه ای که تحت عنوان اختلال حواس و حافظه تا سر حد

جنون در بشر عارض می گردد معلول این نسیان عظیم است . این ھمان خود – فراموشی می باشد . که

وجود را عرصه تسخیر اجنه و شیاطین می کند و رنجور می سازد .

آدمی ممکن است ھرگز به ھیچ پاسخی ذھنی یا عینی یا متافیزیکی دربارۀ این مسئله وجودی نرسد ولی به

یاد داشتن آن موجب پیشگیری از ھمه امراض روانی و ھویتی و عاطفی و مادی و معنوی می گردد و

زیستن سیمائی زلال و ساده می یابد و آدمی در پیچ و خم مسائل جزئی زندگی گم و گور و دیوانه نمی شود

.

این سئوال تنھا مسئله ای است که روح انسان را ھوشیار و حاضر می دارد و آدمی را مقیم در خویشتن

نگه داشته و از بیگانه شدن در امور جزئی مصون می کند . آدمی بمیزانی که این امّ المسائل وجود خود

را ھمواره به یاد دارد بتدریج نگاھش به عرصه امور ماوراء طبیعی باز می شود و از درونش کسی با

وی سخن می گوید و بودن برای بودن را برایش تبدیل به امری مقدس می سازد . این سئوال اساسی ھمه

معنویت و قداست وجود است . مذھب و عرفان محصول طبیعی این سئوال است .

از کتاب " دایره المعارف عرفانی " استاد علی اکبر خانجانی جلد اول ص 174

خورشید جمعه 19 آبان 1396 ساعت 15:30

سلام عزیزم
امیدوارم تو توی زندگیت داشته باشی و تمام وجودت لبریز از ارامش با
شه

سلااااام خورشید جونم
ان شالله همه ادم ها یکی از اینها رو داشته باشن و لبشون خندون و دلشون ارومً باشه

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد