ارومً بگیر عزیزم

چن شبی هس کِـ  از اون شب میگذره

از اون شب وحشتناک

از اون شب لرزون

نمیدونم چی بگم...بدترین شب عمرم بود 

تا حالا اینجوری دل و بدن و پاهام نلرزیده بود

زمین نلرزید...دل ما لرزید



حالا هرشب با استرس چشمام رو میبندم

حالا هر شب اون شبِ کذایی رو مرور میکنم و میترسم

حالا هر شب از خدا میخوام دوباره ارامش رو بـ تهران دوست داشتنی مون هدیه کنه

از زمین میخوام کِـ نلرزه

بخاطر بچه ها کِـ خودم دو تا فرشته تو خونه دارم و مدام نگران اونام.

نظرات 2 + ارسال نظر
خورشید شنبه 9 دی 1396 ساعت 13:32 http://khorshidd.blogsky.com

خدا خودش مراقب بچه هاست ولی دختر منم هنوز وحشت زلزله داره

الهیخدا خودش رحم کنه

کیت دوشنبه 4 دی 1396 ساعت 00:29

عزیزم مگه شما کرمانشاهید؟

تهران هستیم
پنجً شنبه زلزله اومد دیگه
کیت کجایی دختر؟؟؟؟؟؟؟تعطیل چرا
فلفلی کجاس؟دلم برات تنگ شده ک

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد