بی اعصابم امروز

گاهی روزها،آدم حوصله خودش رو هم نداره،بقیه که هیچی دیگه...


پایان سلطنت موی بلند!

چهارده ساله بودم

موهام تا پایین کمرم بود

صاف و یکدست

نرم و دوست داشتنی

ی روز کِـ  بابا مسافرت بود،تلفنی انقد اصرار کردم تا اجازه داد کمی موهام رو کوتاه کنم 

و از اونجایی کِـ بابا موی کوتاه دوست نداشت ،تاکید کرد کمی!

ولی من هیچ وقت وسط خط نیستم

یا این سرم یا اون سر

رفتم و پنجً سانتی زدم!

وقتی برگشت و منو دید تا سه روز باهام حرف نزد!!!





همسرجان رفت خارج از ایران

تماس گرفتم و بعد از کلی دلیل و برهان، قانعش کردم کِـ برم بعدپونزده سال موهام رو کوتاه کنم

گفت کمی!؟؟؟

گفتم نه! یا کوتاه کوتاه یا اصلن نمیزنم

گفت باشه!!!!! 

رفتم و ی مدل خوشگل پسرونه زدم! از این مدل ها کِـ خط ریش دارن و دور مو خالی یه و روی مو بلند!

همه خوششون اومد 

کلی عِوَض شدم

وقتی دیشب از مسافرت برگشت گفت چ نازشدی!


موقع خواب (تحت تأثیر دست نوشته های تلگرام) گفت

چرا موهات رو زدی؟ از چی دلگیر بودی کِِـ  از ته موهات رو چیدی؟ من کِـ  سه روزه برگشتم! چی آزارت میداد کِـ اینکاررو کردی!!!!

میگن زن ها وقتی به ته خط برسن، موهاشون رو میزنن!


خنده م گرفت،محکم بغلش کردم و گفتم من واسه تنوع و رسیدگی بهتر موهام رو زدم

چرا نگران شدی؟

گفت نمیدونم ترسیدم ...! 

...