خانه عناوین مطالب تماس با من

آتشی برنگ آسمان

آتشی برنگ آسمان

پیوندها

  • آشتی
  • تیلوتیلو
  • پرژین
  • نگار
  • شمیم
  • ویرگول
  • فنجون
  • لیلی
  • سپیده
  • قوری
  • دخترمعمولی
  • سارا
  • ساره
  • سمانه
  • خورشید
  • رافائل
  • دکتر ربولی
  • فیل
  • تراویس
  • محیا
  • مامان ململ
  • شادی
  • سمیه
  • دزیره
  • پریسا
  • دریا
  • سولماز
  • مامان فرشته
  • بهار
  • محدثه
  • غزل
  • گیسو
  • کوهنورد
  • گولو
  • یاسی
  • شیرین
  • یک زن
  • سارا
  • فاطی
  • مینا
  • مگهان
  • جانا
  • آزاده
  • آبانه
  • ستاره سهیل
  • ف
  • قره بالا
  • نسیم

جدیدترین یادداشت‌ها

همه
  • سال جدید
  • پونزده سال باهم
  • ایران
  • کارما
  • و میدانم روزی باز خواهم گشت
  • قسمت رنگی زندگی من
  • اقامت در قبرس
  • برگ جدید زندگی
  • Cyprus
  • سلاااااام

بایگانی

  • اسفند 1403 1
  • مرداد 1403 1
  • خرداد 1403 1
  • اردیبهشت 1403 1
  • اسفند 1402 1
  • دی 1402 1
  • مهر 1402 1
  • شهریور 1402 1
  • مرداد 1402 1
  • تیر 1402 1
  • آذر 1401 1
  • آبان 1401 1
  • مهر 1401 2
  • شهریور 1401 1
  • خرداد 1400 1
  • فروردین 1400 1
  • دی 1399 1
  • آذر 1399 1
  • آبان 1399 1
  • مهر 1399 1
  • مرداد 1399 1
  • تیر 1399 1
  • خرداد 1399 2
  • فروردین 1399 2
  • اسفند 1398 2
  • بهمن 1398 1
  • دی 1398 4
  • آذر 1398 2
  • آبان 1398 1
  • مهر 1398 2
  • شهریور 1398 2
  • مرداد 1398 1
  • خرداد 1398 2
  • اردیبهشت 1398 1
  • فروردین 1398 1
  • اسفند 1397 2
  • بهمن 1397 1
  • آذر 1397 3
  • آبان 1397 2
  • مهر 1397 2
  • شهریور 1397 3
  • مرداد 1397 3
  • تیر 1397 2
  • اسفند 1396 1
  • بهمن 1396 1
  • دی 1396 1
  • آبان 1396 2
  • مهر 1396 2
  • شهریور 1396 1
  • تیر 1396 1
  • خرداد 1396 1
  • اردیبهشت 1396 2
  • فروردین 1396 3
  • اسفند 1395 4
  • دی 1395 1
  • آذر 1395 2
  • مهر 1395 2
  • شهریور 1395 3
  • مرداد 1395 3
  • تیر 1395 2
  • خرداد 1395 1
  • اردیبهشت 1395 2
  • فروردین 1395 2
  • اسفند 1394 4
  • بهمن 1394 3
  • دی 1394 3
  • آذر 1394 5
  • آبان 1394 4
  • مهر 1394 11

جستجو


آمار : 100077 بازدید Powered by Blogsky

عناوین یادداشت‌ها

  • سال جدید چهارشنبه 29 اسفند 1403 23:16
    برای تموم روزایی کـ فکر میکردم نمیتونم ازش عبور کنم ولی تونستم برای تموم لحظه هایی کـ گفتم این بار ، دیگه بار آخره ولی تونستم ادامه بدم خدایا شکرت توی هرچیزی کـ به دست آوردم و از دست دادم دیدمت... زندگیم در دو سال گذشته مثل بازار کریپتو بود ییهو از اون بالا افتادم در سراشیبیِ تند روزهای پر از دلهره ، نگران از آینده و...
  • پونزده سال باهم دوشنبه 29 مرداد 1403 21:57
    پونزده سال پیش من تو رو دیدم تویی کـ انقد عاشقی، رفیقی، مراقبی و تکیه گاهی پونزده سال پیش گفتی خوشبختم میکنی و نمیزاری غم تو وجودم بشینه و واقعا خوشبختم کردی و امروز هیچ غمی نیست جز اینکه واقعا یک عمر کنار تو بودن کمه… #پونزدهمین_سال_باهم_بودنمان
  • ایران چهارشنبه 23 خرداد 1403 22:02
    بعد از حدود یکسال اومدم ایران و تنها چیز جذاب برای من فعلا خانواده ام و دوستان هستن همه چی همونجور مث قبل هست… مردم گرفتار و ناامید ولی مقاوم…
  • کارما دوشنبه 31 اردیبهشت 1403 15:07
    درس امروز جوری زندگی کنیم کـ وقت مردن و رفتن حتی اگه کسی ناراحت هم نباشه خوشحالم نشه دیگه ...!!!
  • و میدانم روزی باز خواهم گشت دوشنبه 14 اسفند 1402 20:20
    بنظرم مهاجرت مثل مردن میمونه یهو از عطر هایی کـ نزدی و گذاشتی برای ی فرصت دیگه لباسهایی کـ خریدی و نپوشیدی وسایلی که دوست داری و بهشون دلبستگی داری بالاجبار دل میکنی و میروی ... حالا قبول کـ اون دنیا(یی ک رفتی) از دنیای قبلی بهتره، ولی عزیزانت کـ جا موندن ،چی!؟؟؟ کاشکی میشد ی بار دیگه ی ک شور دیگه با همین خانواده م...
  • قسمت رنگی زندگی من شنبه 2 دی 1402 23:45
    نزار قبانی یه تعریف قشنگ داره از آدم‌هایی که معجزه وار وارد زندگیمون شدن میگه: تولدِ من تویی و پیش از تو را به یاد نمی آورم که وجود داشتم... و به نظرم یکی از نزدیکترین تجربه ها به این متن رو شاملو داشته شاملویی که قبل از آشنایی با آیدا ظاهرا میخواسته خودکشی کنه و پس از اومدن آیدا به زندگیش نوشت: آیدا فسخِ عزیمتِ...
  • اقامت در قبرس چهارشنبه 12 مهر 1402 10:30
    سلام دوستان عزیز حقیقتا بنا به درخواست شما و احترام به سوالاتتون این پست رو مینویسم نه جنبه تبلیغاتی داره و نه تشویق به انجام کاری قبرس ی جزیره با طبیعت بکر و آب و هوای مدیترانه ای هست که در حال ساختمان سازی و مدرنیته شدن هست جمعیت کمی داره ولی توریست بسیار بالا نه ماه سال رو های سیزن توریستی هست تفریحات آبی خیلی...
  • برگ جدید زندگی یکشنبه 26 شهریور 1402 22:43
    بیا ی واقعیت رو بهت بگم همه ی ما یه وقتهایی احتیاج داریم یک نفر روبرومون بایسته دست بذاره روی شونه مون و از امیدهایی بگه که شاید کمی کمرنگ شدن کمی نادیده گرفته شدن توی چشمامون زل بزنه و بگه همیشه اینطوری نمی مونه زندگی روز داره شب داره دلتنگی و حسرت داره خنده های از ته دل و غصه خوردنای گاه و بیگاه داره همه ی ما یه...
  • Cyprus شنبه 7 مرداد 1402 15:14
    سلااااام از قبرس ما بلاخره از وطن دل کندیم و رفتیم امیدوارم ی روز ایران آزاد بشه و همگی کنار هم برگردیم و شاد باشیم...
  • سلاااااام شنبه 10 تیر 1402 21:59
    می‌دونم الان میگید برو همون جایی ک بودی ولی این مدت من همین جا بودم میخوندمتون گاهی پیام میزاشتم ولی. شوق نوشتن نداشتم بلاخره کار ب‍ جایی رسید ‌ک‍ ما از ایران عزیز بریم!!! بله... تا آخر ماه ما از مملکت خودمون میریم با کلی نفرین و لعنت ب باعث و بانی ش من ک‍‍ دلم رو همین جا میزارم و میرم امیدوارم ی روز برگردم و برش دارم...
  • ایران من جمعه 11 آذر 1401 17:45
    ایران من شکنجه گاه بی گناهان ایران من هشتاد ‌ و چن میلیون گروگان ایران دوباره میشه ایران
  • اخ از این روزای سیاه جمعه 27 آبان 1401 20:30
    کنار بچه ت یخ بزاری ک نتونن بدزدن!!! چرا با این همه درد نمیمیرم؟؟؟!!!! چرا هنوز زنده ام؟؟؟!!!! همه میگویند الان وقت گریه نیست و ما از بغض گلودرد گرفته ایم….
  • تولدم … دوشنبه 25 مهر 1401 09:00
    دیگه ی سنی هست ک دلت میخاد دنیا بایسته دلت میخاد نه عقب برگردی نه جلوتر بری یاد گرفتی غم ها رو ی گوشه بزاری و روش رو بکشی و لبخند بزنی یاد گرفتی با وجود تمام دردهای روحی و جسمی اولین نفر بیدار شی و استارت شروع رو بزنی یاد گرفتی تموم بحث ها رو زود تموم کنی، نه اینکه ببخشی یا فراموش کنی… نه! فقط چون نمیخاهی کشش بدی و...
  • روزگار تلخی ست نازنین… شنبه 16 مهر 1401 22:45
    الهی ی روزایی رو تو زندگی سراسر لجنتون ببینید. ک معنی خون گریه کردن. و بفهمید جنایتکارای پست فطرت… ته جهنم گیر افتادیم نه صدامون ب. جایی میرسه نه دستی ب کمکمون میاد
  • در سوگ آرزوها… یکشنبه 27 شهریور 1401 11:19
    نمیدونم درمورد کدوم واقعه اشک میریزم انقد زیاد شدن ک یادم میره فقط خودخواسته یا ناآگاه اشک میریزم نمیدونم این وطن به ما ی زندگی آروم و خوش بدهکاره یا زندگی به ما ی وطن آروم بدهکاره متحیر و ناباور ی گوشه نشسته ام ترسیده ام هیچ کاری نمیکنم جز گریه کردن و آه کشیدن باورم نمیشه من چه غلطی کرده بودم ک سزاش زندگی در همچین...
  • دست از سرمون بردارررررر سه‌شنبه 11 خرداد 1400 12:45
    میدونم بعد مدت ها نباید بیام ناله کنم ولی... من دلم سفر میخاد شن و آب بازی و خرید میخواد. دلم غذای هواپیما میخواد. دلم ی زندگی معمولی بدون استرس میخاد دلم یه عالمه بغل های محکم و بوس های آبدار میخاد من از مشت کردن دستام و کوبیدن به دست عزیزهام، متنفرم من از ماسک و الکل متنفرم من از خونه موندن و افسردگی متنفرم دارم کم...
  • 1400 یکشنبه 1 فروردین 1400 16:55
    سلااااااام مهربونای عزیزم عیدتون مبارک الهی ک بهترین سال زندگیتون باشه پر از خوشی، سلامتی و پول الهی ک مث سال قبل ، پر از اضطراب و ترس و گوشه گیری نباشه الهی ک بشه همدیگه رو بغل کرد الهی ک دلخوش باشیم به این زندگی تو ایران الهی ک خدا بیشتر هوامون رو داشته باشه ....
  • پرکشیدن فرشته ها یکشنبه 14 دی 1399 13:00
    پارسال همین موقع ها، قضیه رفتن ما به کانادا رسید ب بن بست و ما موندیم... اگه رفته بودیم و مث فرشته های بی گناه با هواپیمای اوکراینی پر میکشیدیم.... فک میکنم من ک رفته بودم و یقه خدا رو بابت این بیشرفا گرفته بودم اما خانواده ام چی میشدن؟؟ چی میکشیدن؟؟ قلبم آتیش میگیره ... خدایاااااااا گاهی فک میکنم تو هم با اونایی!!!...
  • این روزها... پنج‌شنبه 27 آذر 1399 15:28
    یکی اون کنترل. رو بده ب من بزنم بره جلو این روزای بی مزه و ساکن! چطوری این روزا اینجوری زندگی کردن رو ، طاقت میاریم؟؟؟!!!!
  • سپید موی من... دوشنبه 12 آبان 1399 12:50
    چن وقت پیش ، ی موی سفید لابلای موهام دیدم چن انگشت پایین تر از جلوی سرم! شوکه شدم... بغض کردم و به مردی نشون دادم -و از اونجایی ک خانوادگی زود مو سفید کردن- خیلی عادی گفت اااا به سلامتی!!! نکنی ها!!!! انقد عادی و بی اهمیت جلوه داد ک من نتونستم مث همیشه بغض رو تبدیل ب گریه کنم! و امروز دوباره مو سفید دیدم فک کردم همون...
  • مهرمن چهارشنبه 2 مهر 1399 10:34
    مهر ماه منه ماه تولدم ماه آشنایی ماه دلبستگی
  • پنج پنج یکشنبه 5 مرداد 1399 12:04
    امروز سالروز عروسی ماست این روز به تاریخ قمری پانزده شعبان بود و به تاریخ شمسی پنج مرداد هشتاد ونه ده سال زندگی مشترک و شکفتن دو تا دسته گل صد سالگی مون ایشالااااااا دو سال پیش هدیه این روز از طرف مرد جان سفر خارجی بود پارسال سفر داخلی و امسال خانه... زندگی بسیار عجیبه! ‏ بالاخره تو دنیا . . . یِ چیزی باید باشه که...
  • C19 پنج‌شنبه 19 تیر 1399 19:51
    چن وقت پیش با کلی اصرار و دلتنگی و رعایت و انتخاب خونه بزرگ و چیدمان دور از هم و چی و چی و چی!!! ی دوره پنج نفره نهار دوستانه گرفتیم. بماند ک با وجود استرس ها خیلی چسبید بعد پنج ماه ندیدن همدیگه. یکی از دوستان عزیز وقتی اومد ماسک نداشت وقتی باهاش دست ندادیم مسخره بازی دراورد ک کرونا چیههههه! کرونا نیس بابا و بعد به...
  • سوتی دوران جاهلیت! جمعه 30 خرداد 1399 14:09
    نامزد بودیم قرار بود با خانواده من و داداشم بریم تفریح کلی با مردی فیلم بازی کردیم که شما برید من یکم درس دارم از شما دیرتر میاییم!( حالا هیچ غلطی نمیخواستیم بکنیم ها!فقط بوس و بغل!) بابا رفت دنبال داداش و خانومش ما هم قرار بود با ماشین مردجان بریم. سه دقیقه بعد داداشم زنگ زدن رو گوشی من که :شما کجایید؟ فلاکس رو جا...
  • ایران دختر بی پناه و مظلوم دوشنبه 12 خرداد 1399 15:31
    هر روز که میگذره بیشتر دلم میخاد از ایران برم از کشوری ک عاشقانه دوسش دارم ولی متاسفانه این دختر گیر ی سری نامردای بی خدا و بیشرف و کثیف افتاده و نمیتونه درست نفس بکشه! دختری که هرکس از راه رسید بهش ی لگد زده و حالا گوشه گوشه اش کبود و زخمه... این بود اون سرزمین رویایی ما که کلی ازش افسانه سرودن؟،،،. دلم رو با وجود...
  • هی ... حیف از بهار جمعه 15 فروردین 1399 03:46
    کسی میدونه تا کی باید قرنطینه باشیم؟! برای من سخت نیس این خونه موندن ، کلن آدم زیاد بیرون برویی نبودم من ! ولی این حجم از دلتنگی برای دوستااااا و اشناهاااااا... کرونا نگیریم افسردگی رو حتمی میگیریم! تا سه صبح سریال پیکی بلایندرز میبینیم ، میخوابیم ظهر بیدار میشیم و صبحانه میخوریم! این نوع زندگی تو سه دهه زندگی من وجود...
  • نود و نه شنبه 2 فروردین 1399 02:54
    سال نو مبارک ر‌فقاااا سالی سرشار از سلامتی و دلخوشی رو براتون آرزومندم
  • روزهاى خالى از شادى یکشنبه 25 اسفند 1398 20:34
    جوجه بزرگه صُب کمى بیشتر از جوجه دومى خوابید جوجه دومى کِـ سه سال و سه ماه س، گفت: مامان چرا ابجى بیدار نمیشه؟! نکنه کرونا گرفته؟!!! و من گفتم: خدا نکنه مامان جان و من سوختم ومن آشک ریختم و من شکستم چرا باید ى بچه ى سه ساله تو این روزهاى نو شدن، نگران ى ویروس بى رحم باشه؟! چرا... خدایاااا گوش کن همه ما بددد ، همه ما...
  • تمام ارزوهاى کوچک! سه‌شنبه 13 اسفند 1398 15:07
    دلم میخاد برم بیرون و بدون استرس دست بکشم رو همه چیز! سوار پله برقى بشم و بنابِـ عادت دست بزارم کنارش! بخندم و بستنى قیفى گاز بزنم بچه ها رو سوار تاب کنم و محکم هلشون بدم... میوه سوا کنم و پلاستیک ش رو راحت دست بگیرم پاساژ برم و لذت ببرم و کلى کاراى دیگه کِـ شاید بنظر راحت میاد ولى این روزا شده ارزوم!!! خدایا چرا...
  • ته مانده ى نودوهشت یکشنبه 13 بهمن 1398 23:40
    با این أوصاف و این رویدادها سیل زلزله اغتشاش تظاهرات خطاى انسانى باد و طوفان گرانى انفولانزا کرونا و ... و ... اگه چن روزِ دیگه طاقت بیاریم، جزو بازماندگان نود و هشت میشیم!!!
  • 131
  • صفحه 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5