تمام ارزوهاى کوچک!

دلم میخاد برم بیرون و بدون استرس دست بکشم رو همه چیز!

سوار پله برقى بشم و بنابِـ عادت دست بزارم کنارش!

بخندم و بستنى قیفى گاز بزنم

بچه ها رو سوار تاب کنم و محکم هلشون بدم...

میوه سوا کنم و پلاستیک ش رو راحت دست بگیرم

پاساژ برم و لذت ببرم

و کلى کاراى دیگه کِـ شاید بنظر راحت میاد ولى این روزا شده ارزوم!!!

خدایا چرا بخاطر روزهاى بدون استرس ازت تشکر نکردم؟ خدایا خودت میدونى دلم برای بغل کردن اطرافیانم تنگ شده

خدایا لطفن لطفن لطفن ى نگاه بهمون بنداز

خدایاااااااااا

نظرات 2 + ارسال نظر
قلب من بدون نقاب چهارشنبه 14 اسفند 1398 ساعت 19:40 http://Daroneman.blog.ir

آتش منم همش فکر میکنم اگر کنار غر زدن هامون بیشتر شکر و سپاس گفته بودیم به اینجا نمی رسیدیم
هر چند انرژی های منفی دور و برمون خیلی زیاد بود خودت که خوب میدونی در مورد کدوم جماعت حرف میزنم
فقط از خدا بخواه نجاتمون بده
مشکلات رو به ما تحمیل کردن
انشالله خدا عذابش رو نازل کنه به هر چی مردم آزاره

بهی

مه سو چهارشنبه 14 اسفند 1398 ساعت 13:21

خدایا شکرت برای تمام داشته هامون که اینروزا شدن آرزو....

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد