-
وطن!
دوشنبه 22 مرداد 1397 20:57
ی روزی کِـ با خدا چشم تو چشم بشم ازش میپرسم چرا اینجا ؟چرا این کشور؟ گناه قبل از تولد من چی بود کِـ اینجوری جوابش رو دادی؟!!! _خیلی ناامید م این روزها ،از کشورم،از اینده ...
-
سالگرد ازدواج
چهارشنبه 3 مرداد 1397 11:57
داریم به سالگرد ازدواجمون نزدیک میشیم روزها و سألهایی کِـ گذشت هم خوب داشت هم بد ولی قطعن تو تموم اون روزا من عاشق بودم و عاشق خدا رو شکر کِـ دوستت. دارم خدا رو شکر کِـ دوستم داری بابت انتخابم راضی م و هزار بار بخاطر داشتنت از خدا ممنونم بازم مث هر سال منو سورپرایز کردی ، نمیدونم چطوری برات جبران کنم فقط اینکه خدا تو...
-
بی اعصابم امروز
سهشنبه 26 تیر 1397 13:42
گاهی روزها،آدم حوصله خودش رو هم نداره،بقیه که هیچی دیگه...
-
پایان سلطنت موی بلند!
جمعه 1 تیر 1397 10:48
چهارده ساله بودم موهام تا پایین کمرم بود صاف و یکدست نرم و دوست داشتنی ی روز کِـ بابا مسافرت بود،تلفنی انقد اصرار کردم تا اجازه داد کمی موهام رو کوتاه کنم و از اونجایی کِـ بابا موی کوتاه دوست نداشت ،تاکید کرد کمی! ولی من هیچ وقت وسط خط نیستم یا این سرم یا اون سر رفتم و پنجً سانتی زدم! وقتی برگشت و منو دید تا سه روز...
-
عید
دوشنبه 28 اسفند 1396 12:15
یه دوستی داشتم دم عید خیلی خوش بود. هر دفعه ازش می پرسیدم چرا انقدر حالت خوبه می گفت بخاطر عیدی ها است.. پیرمردی هم بود که منتظر زنگ خونش بود...انتظار تک دخترشو می کشید...اونم اینجوری حالش خوب بود. یه کارگر مجرد هم بود که همه خوشی اش، عیدی کارگری بود. یه بنده خدایی رو هم می شناختم که سرشار از امید بود... می گفت تو سال...
-
روزهای اخر سال
دوشنبه 30 بهمن 1396 18:46
روزها بِـ نفس نفس افتادن دیگه اخرای راه امسالِ کلی غصه خوردیم از غم هموطنامون امسال کلی اشک ریختیم گاهی هم خندیدیم و ذوق کردیم روزها دارن تموم میشن و هرچی گذشته، خاطره شده بنظرم امسال زود گذشت ... تازه داشتیم پاهامون وو دراز میکردیم کِـ تموم شد منِ سی ساله مادر دو جوجه،امسال نود درصد وقتم تو خونه و با جوجه ها گذشت خدا...
-
ارومً بگیر عزیزم
یکشنبه 3 دی 1396 23:43
چن شبی هس کِـ از اون شب میگذره از اون شب وحشتناک از اون شب لرزون نمیدونم چی بگم...بدترین شب عمرم بود تا حالا اینجوری دل و بدن و پاهام نلرزیده بود زمین نلرزید...دل ما لرزید حالا هرشب با استرس چشمام رو میبندم حالا هر شب اون شبِ کذایی رو مرور میکنم و میترسم حالا هر شب از خدا میخوام دوباره ارامش رو بـ تهران دوست داشتنی...
-
تو یکی از اینهایی عشقم...
جمعه 19 آبان 1396 12:14
خداوند... انگار بعضی ها را ،خیلی با حوصله آفریده! از عشق ،از محبت،صبر،وفاداری،معرفت به مقدار زیاد در وجودشان گذاشته... اصلا این بعضی ها انگارصرفا برای خوب شدن حالمان آمده اند... نه نقش بازی می کنند نه ادا در می آورند. وقتی تمام درها به رویت بسته می شود یک نگاهشان کافیست برای روزها آرامشت یک حرفشان یک خنده شان کافیست...
-
حال این روزها
چهارشنبه 3 آبان 1396 14:49
وقتی حالم را می پرسی و می گویم "مرسی"، یعنی نه آنقدر خوبم که بگویم "خوبم". نه آنقدر بدم که بگویم "خوب نیستم". نه آنقدر حوصله دارم که بگویی "چرا الکی می گی خوبی؟!" و جوابت را بدهم نه انقدر حال دارم که بخواهم "چرا خوب نیستی؟!" هایت را با روی خوش پاسخ بدهم. پس یک جور...
-
تولد در خانه
سهشنبه 25 مهر 1396 13:03
انصاف یعنی اگه روزهای "سخت" رسید؛ روزهای "خوب" زندگیت یادت بمونه ! انصاف یعنی بدونی خدای روزهای سخت ... هموڹ خدای روزهای خوبه ! @تولدمه خًونه خودمونیم بیشتر حواسم به دور هم بودنمون هس بیشتر قدر باهم بودن مون رو میدونم ارومم همین مرا بس...
-
میشه این روزها زودتر ورق بخوره...
پنجشنبه 20 مهر 1396 23:01
من بیمارستان جوجه اولی بستری تب من بیمارستان جوجه دومی خًونه مامان من بیمارستان گریه... ورق بزن این روزها رو خداااااا ورق بزن تموم شه این روزها...
-
بیا بریم...
پنجشنبه 30 شهریور 1396 17:49
نه خوشی زیر دلم زده نه از کسی ناراحتم نه عقده دارمً نه هیچی فقط دلم ی مشت تنهایی میخاد بزنم بیرون تنها برم تو ی جاده ی دور و دراز دلم خواست. داد بزنم دلم خواست. گریه کنم بخندم برقصم هر غلطی دلم خواست بکنم برای یک روز نه مادر باشم نه خواهر نه همسر نه دخترِ و حتی نه دوست ...
-
❤️
پنجشنبه 15 تیر 1396 18:13
از مـــا گــذشت دگــــــــــــــر دوسـت داشـتنت،، مــــــــوقـع آن رسیــــده کـــه بمیــــرم بـرایـت.....
-
اعضای بدن
پنجشنبه 11 خرداد 1396 15:58
اگه خانواده ما اعضای بدن بودن من فک میکنم کلیه میشدم کار راه بنداز همه کار میکردم اگه هم نبودم دیالیز میشد زندگی سخت بُود ولی میگذشت پدر خانواده قلب هستش تپنده و حیاتی نبودش مرگ خانواده س دخترا هم چشم نباشن همه چی تاریک و زشته شما چی بچه ها؟
-
عشق جانِ ما
شنبه 23 اردیبهشت 1396 17:22
عشق جان سه روزی هست با دوستاش رفته سفر و امشب برمیگرده دلم براش خیلی تنگ شده کلی هم شب رفتن دعوا کردیم که چرا میره! الان هم کلی خرید کَرده برام دلم براش ی ذره شده نمیدونم چطوری خودم رو کنترل کنم اینهمه عشق از کجا میاد اخه؟؟؟؟؟
-
برای تو بهترینِ بهترینم
یکشنبه 17 اردیبهشت 1396 20:19
حالِ من با خندهِ تو،دائماً خوبه عزیزم❤️ دارین از این بهترین ها؟ از اونایی که در جوابت که میگی دلـــم برات تنگ شده... نـمیگه مــــنم همـــینطور...!! میپرسه کجایی؟ اومــــــدم... .خدا رو شکر که دارم همچین مردی رو❤️
-
زن
چهارشنبه 23 فروردین 1396 13:17
زن ها دو دسته اند. آن هایی که محافظت می شوند و آن هایی که نمی شوند. دسته اول را با ماشین به این طرف و آن طرف می برند و سر وقت از آرایشگاه، از استخر، از مدرسه، از اداره و ... بر می گردانند. با تلفن حالش را می پرسند و اگر سرش درد کرد یکی هست که بگوید: "بهتر نیست کمی استراحت کنی؟" زن های دسته دوم توی باد و...
-
اون روزا
شنبه 19 فروردین 1396 13:00
دلم اون روزایی رو میخاد که یواشکی حاضر میشدم میرفتم سر خیابون با اون ماشین یشمی رنگت میومدی دنبالم با ترس سوار میشدم و فقط بهت دست میدادم یواشکی دستم رو با دستمال کاغذی پاک میکردم و تو منو میرسوندی چ روزایی بُود عشق جان الان من...کنار غنچه ها نشستم و تو سرکاری نمیدونم حس تو چیه ولی من بازم دلم مث اونموقع ها واست میزنه...
-
خدایا رحم کن
پنجشنبه 17 فروردین 1396 10:53
جوجه کوچیکه فقط چهار ماهشه از دیروز سردرد دارم و حالت تهوع حتی دیشب ی بار بالا اوردم دارم از استرس روانی میشم فقط مواقع بارداری حالت تهوع میگیرم و سردرد مداوم بی بی چک زدم منفی بُود خدا خودش رحم کنه ... پ ن :بخیر گذشت
-
نود و شش
دوشنبه 30 اسفند 1395 13:11
سفر بخیر اسفند ! کوله بارت را بستی؟ چیزی را فراموش نکرده باشی! مثلا خاطره ای، دردی، غمی ! حواست باشد همه را برداری دِر چمدانت را محکم ببندی! فروردین دارد می آید! میدانی که چمدانش سبک است،پر از شکوفه ! وقتی رسید میخواهم وصلشان کنم روی درخت های حیاط ! میخواهم بهار را دل انگیز کنم... عشق را نشانش بدهم به بهار بفهمانم سه...
-
عمه ی مهربونم
جمعه 27 اسفند 1395 08:02
عمه ی عزیزم بچه دار نمیشد جاری ایشون پسر سه روزه خودشون رو به عمه داد تا بزرگ کنه عمه مهربونم مث چشماش ازش محافظت کرد و سه تا نوه داشت چهارسال پیش أسیر چنگال های سرطان شد و امروز فوت کرد عمه م خیلی مظلوم بُود خیلی درد کشیده بُود اشک هام خشک نمیشه بغض گلوم باز نمیشه خدا بیامرزدشون
-
نیش قلب
چهارشنبه 25 اسفند 1395 14:11
گاهی وقتا ی حرفایی میشه نیشتر قلب نزنید اون حرف ها رو به شوخی هم نزنید ی جراحت کوچیک هم درد داره همدیگر رو با حرف مجروح نکنیم درد داره #رفیق تازه پیدا شده
-
دلتنگم
دوشنبه 2 اسفند 1395 22:37
باید صحبت کنیم؛ خیلی جدی چشم توی چشم ! باید بگویم دوستت دارم .. دستهایت را بگیرم و طوری نگاهت کنم که انگار توی لعنتی باید .. چیزی غیر از ممنونم بگویی ! باید طوری نگاهت کنم تا بفهمی ؛ تا بدانی ؛ باید ، باید .. باید بگویی من هم دوستت دارم ! دلم برای مرد زندگی چهارنفرمون تنگ شده این روزها خیلی کم میبینمش خیلی خیلی کم همش...
-
ی حرفِ مونده تو گلو
پنجشنبه 30 دی 1395 14:34
ی حرفی دارم ولی نمیتونم بنویسمش ی حرفی که شبا باهاش بغض میکنم و گاهی أشکم سرازیر میشه ی حرفی که خودم هم دوس ندارم بزنمش ولی تو دلمه هرکاری میکنم برام هضم نمیشه ی حسرت شاید ی کاش نمیدونم ولی این روزا دلم با خودم صاف نمیشه
-
دومین فرشته خونه ما
چهارشنبه 17 آذر 1395 17:39
پنج روز پیش دومین فرشته خونه ما زمینی شد خدایا شکرت که بسیار خوشگل ،دوست داشتنی و سالم هست دامن همه ی منتظرا سبز باد ان شالله اون لحظه واسه همتون دعا کردم همه ی همه هااااااا دعا واسه ما یادتون نره
-
شمارش معکوس
پنجشنبه 4 آذر 1395 00:17
برای ورود دومین نی نی شمارش معکوس اغاز شده ده... خواهش میکنم دعام کنید زایمان راحتی داشته باشم دستهای گرمتون رو میبوسم
-
تولدم مبارک
یکشنبه 25 مهر 1395 12:14
دختر باشی پاییزی باشی مهرماهی باشی مگه داریم بهتر از این؟ ❤️
-
سه روز دوری از همه
شنبه 17 مهر 1395 15:56
دلمً میخواد سه روز برم ی جا بشینم و تنهای تنها باشم تنهاااااا هیچی نشده فقط دلم میخواد سه روز هیچ صدایی نشنوم هیچ حرکتی نکنم من باشم و خودم ولی نمیشه...
-
دوری و دلتنگی
دوشنبه 22 شهریور 1395 15:57
اونً متکایی. که شب ها بجای شونه و دست تو ، زیر سر من باشه خره لعنتی...
-
من همین نزدیکی هام
چهارشنبه 17 شهریور 1395 19:35
هستم خوبیم خدا رو شکر جوجه در رفت و آمد کلاس زبان خروس مث همیشه پیِ کار و کار و کار من و نی نی هم خوبیم روزها انقد تکراری شده که حرفی برای گفتن نیست ممنون از دوستایی که حال ما رو پرسیدن