برگ جدید زندگی

بیا ی واقعیت رو بهت بگم

همه ی ما یه وقتهایی احتیاج داریم 
یک نفر روبرومون بایسته
دست بذاره روی شونه مون 
و از امیدهایی بگه که 
شاید کمی کمرنگ شدن 
کمی نادیده گرفته شدن
توی چشمامون زل بزنه 
و بگه همیشه اینطوری نمی مونه
زندگی روز داره
 شب داره
دلتنگی و حسرت داره 
خنده های از ته دل و 
غصه خوردنای گاه و بیگاه داره
 همه ی ما یه وقتهایی احتیاج داریم 
یک نفر روبرومون بایسته 
و نذاره دوباره بیفتیم
نذاره دوباره از دست بدیم 
تموم اون لبخندایی رو که 
برای بدست آوردنشون 
از خیلی چیزا گذشتیم 
ما یه وقتهایی احتیاج داریم 
یک نفر روبرومون بایسته
دست بذاره روی شونه مون
و از امید برامون بگه..

این نقطه ای که من ایستاده ام،دنج و امن و آرومه
جایی ک همیشه به من آرامش میداد
آبی دریا و سبزی درخت ها
آدم های قانع,مهربون ،صبور ،صبور و صبور
کشور پیشرفته ای نیست ولی آزادی داره،امنیت بالایی داره و هم وطن 

اما می‌دونی چیه؟ من از دلتنگی بریدم
وقتی عزیزانت کنارت نباشن ،بهشت هم برات کمرنگ میشه
نمیدونم اخر این قصه کجاست 
خدا لعنت کنه اونایی رو ک باعث شدن تو بروی
چون رفتن من از سر میل نبود،از بی فایدگی ماندن بود