ی حرفِ مونده تو گلو

ی حرفی دارم ولی نمیتونم بنویسمش

ی حرفی که شبا باهاش بغض میکنم و گاهی أشکم سرازیر میشه

ی حرفی که خودم هم دوس ندارم بزنمش ولی تو دلمه

هرکاری میکنم برام هضم نمیشه

ی حسرت شاید

ی کاش

نمیدونم ولی این روزا دلم با خودم صاف نمیشه

نظرات 4 + ارسال نظر
پریسا سه‌شنبه 19 بهمن 1395 ساعت 01:13 http://mylife30.blogsky.com

گم کرده بودم کامنتت رو که آدرس داشت اینقدر گشتم تا پیدا کردم.
نذار حرفات بغض بشه. این بغض رو بشکن

فدات بِشم
باشه

سین چهارشنبه 6 بهمن 1395 ساعت 14:02 http://entekhab-sepi.blogsky.com/

هر چی که بغض بشه مهمه
عزیزم مواظب خودت و کوچولو ها باش
از خدا برات بهترین هارو میخوام

فدااااات بِشم

سین دوشنبه 4 بهمن 1395 ساعت 18:42 http://entekhab-sepi.blogsky.com/

بنویسش روی کاغذ بعد پارش کن
یا حتی بنویس توی وبلاگت و رمزیش کن
سعی کن کسی رو پیدا کنی که یا بتونی حرف بزنی و اون فقط گوش بده یا اگه کاری از دستش بر میاد کمک یا راهنمایی کنه

ممنون عزیزم
ببین اصلن ناراحت کننده نیست فقط ی آرزو بوده که محقق نشده و شاید جور دیگه ای تحقق یافته

mahee دوشنبه 4 بهمن 1395 ساعت 11:40

عزیزززم
حرفتو روی کاغذ بنویس یا جلوی آیینه بگو تا راحتتر شی.

مااااااهی خیلی با خودم میگم با خدا هم
ببین چیز مهمی نیس ولی ...

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد