غمِ ته گوشه ی قلب

تو اوج خوشى هم ، اون غمِ ته قلب وجود داره

از اون پایین ، میاد بالا؛ خودش رو نشونت میده و برمیگرده سرجاش

زمان هاش فرق داره گاهى سى روز یکبار میاد و سر میزنه

گاهى سیزده-چهارده روز یکبار

 هست، دائم نیست ولى هست

هست و همیشه ته قلبت ى رنگ گرفته اى داره کِـ گاهى با خودت میگى : همیشه نمیشه از ته دل و با تمام وجود شاد بود و خوشبخت...

نمیدونم اگه ى روز نباشه و نیاد چن تا نذر رو باید ادا کنم چون آمارش از دست رفته؛ ولى میدونم اون روز ، روزِ تولد واقعى من هست...

کاش این درد برأى من بود... اینجورى آنقدر اذیت نمیشدم

کاش میشد غمِ فرد رو تعویض کرد و منتقل کردش بِـ خود

اینجورى راحت تر باهاش کنار میایى و میتونى بهتر از زندگى لذت ببرى ولى حیف...

تو اوج خوشى هم کِـ باشى، ى آه هس کِـ تا سینه بالا بیاد و بهت یادآورى کنه هیچ وقت همه چیز اونجورى کِـ تو میخواهى نیست و نمیشه...

خدایا شکرت.

نظرات 3 + ارسال نظر
ستاره سهیل م چهارشنبه 15 آبان 1398 ساعت 20:17

وای ازین حسایی ک وسط شادی یهو مثل پتک می‌خوره تو صورت آدم
وای ازون بغض لعنتی

همون بغض‌ لعنتی...

مه سو دوشنبه 13 آبان 1398 ساعت 18:49

موافقم....گاهی فک میکنم کاش میشد جای بعضیا ما غمشون رو بکشیم ولی آه نکشن.....آه بعضی ها پشتمون رو خم میکنه

و دلمون رو میسوزونه

قلب من بدون نقاب پنج‌شنبه 9 آبان 1398 ساعت 13:39

امیدوارم به زودی جای این حس رو شادی از ته قلب بگیره و برات اوضاع بچرخ
این حست رو تجربه کردم میدونم چقدر تلخه
مواظب سلامتی و شادیت باش
به امید خدا همه چیز حل میشه

فدای تو عزیزدلم
ی نگاه خدا کافیه ...

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد