عید

 یه دوستی داشتم دم عید خیلی خوش بود.

هر دفعه ازش می پرسیدم چرا انقدر حالت خوبه می گفت بخاطر 

عیدی ها است..

پیرمردی هم بود که منتظر زنگ خونش بود...انتظار تک 

دخترشو می کشید...اونم اینجوری حالش خوب بود.


یه کارگر مجرد هم بود که همه خوشی اش، عیدی کارگری بود.

یه بنده خدایی رو هم می شناختم که سرشار از امید بود...

می گفت تو سال جدید همه چی خوب میشه.

هممون حول حالنا میشیم و از این حرفا.



الان عید یعنی یه چند روز تعطیلی...نمی دونم عید عوض شده 

یا ما...ولی دل برای آن حال خوب همچنان فریاد می زند.


خلاصه بگم...اگر دم عید حالتون خوبه قدرشو بدونین.

ببینین چی باعث میشه خوش باشین...اونو حفظش کنین.


اگر هم عید براتون شده یه چیز تکراری امیدوار باشین.

شاید امسال هممون حول حالنا بشیم.

هم خودمون هم بقیه...

فقط تنها آرزوی هر سالم اینه که خدایا اون چندتا دونه آدم خوبی 

که مونده برامون رو حول حالنا نکن لطفا.

 دور اونا رو یه خط بکش... بذار همینجوری که هستن 

بمونن...همینجوریش خیلی خوبن.



عیدتون مبارک دوست های ندیده ی دوست داشتنی ام

 

روزهای اخر سال

روزها بِـ  نفس نفس افتادن

دیگه اخرای راه امسالِ

کلی غصه خوردیم از غم هموطنامون امسال

کلی اشک ریختیم

گاهی هم خندیدیم و ذوق کردیم

روزها دارن تموم میشن و هرچی گذشته، خاطره شده 

بنظرم امسال زود گذشت ... تازه داشتیم پاهامون وو دراز میکردیم کِـ  تموم شد

منِ سی ساله مادر دو جوجه،امسال نود درصد وقتم تو خونه و با جوجه ها گذشت

خدا رو شکر کِِـ همدیگه رو داریم 

میدونم غصه ها زیاد شده ولی مجبوریم واسه خودمون دلخوشی های کوچیک إیجاد کنیم و دلخوش باشیم بِـ روزهای آینده...


روزهای بهتری برای همگی تون آرزومندم

تک تک تون رو دوست دارم و نگران احوالتون میشم

عشق سرازیر زندگی تون 

ارامش مهمون خونه هاتون...

ارومً بگیر عزیزم

چن شبی هس کِـ  از اون شب میگذره

از اون شب وحشتناک

از اون شب لرزون

نمیدونم چی بگم...بدترین شب عمرم بود 

تا حالا اینجوری دل و بدن و پاهام نلرزیده بود

زمین نلرزید...دل ما لرزید



حالا هرشب با استرس چشمام رو میبندم

حالا هر شب اون شبِ کذایی رو مرور میکنم و میترسم

حالا هر شب از خدا میخوام دوباره ارامش رو بـ تهران دوست داشتنی مون هدیه کنه

از زمین میخوام کِـ نلرزه

بخاطر بچه ها کِـ خودم دو تا فرشته تو خونه دارم و مدام نگران اونام.

تو یکی از اینهایی عشقم...



خداوند...

 انگار بعضی ها را ،خیلی با حوصله آفریده!

از عشق ،از محبت،صبر،وفاداری،معرفت به مقدار زیاد در وجودشان گذاشته...

اصلا این بعضی ها انگارصرفا برای خوب شدن حالمان آمده اند... 

نه نقش بازی می کنند  

نه ادا در می آورند. 

وقتی تمام درها به رویت بسته می شود یک نگاهشان کافیست برای روزها آرامشت 

یک حرفشان یک خنده شان کافیست تا غصه از در و دیوار زندگیت پاک شود 

شانه شان را که داشته باشی انگار تمام دنیا را یک جا داری 

بی نهایت تکیه گاهند 

عجیب پناهگاه...

بی توقع به دردت گوش می کنند 

و بی انتها حس خوب می بخشند.  

باور کنید

اینها خیلی با حوصله آفریده شده اند 

فرقی نمی کند 

پدر ،مادر ،همسر،دوست یا...

اگر یکی از اینها را ، کنارتان دارید 

خوشبختید!

قدرش را خیلی بدانید ...

حال این روزها

وقتی حالم را می پرسی و می گویم "مرسی"،

یعنی نه آنقدر خوبم که بگویم "خوبم".

نه آنقدر بدم که بگویم "خوب نیستم".

نه آنقدر حوصله دارم که بگویی "چرا الکی می گی خوبی؟!"

و جوابت را بدهم

نه انقدر حال دارم که بخواهم "چرا خوب نیستی؟!" هایت را با روی خوش پاسخ بدهم.


پس یک جور متوسط بی حوصله رو به بد تصور کن مثلا و بعدش بیخیال شو !

همه که نباید خوب یا بد باشند.

بعضی ها هم هستند که مرسی اند ...